ساعتها را بگو بخوابند... بی تو زیستن را نیازی به شمارش نیست. ... بذار عشقت, گله کنه , فریاد بکشه , !! گریه کنه حتی با مشتای زنونه ش بکوبه تو بغلت آخرش خسته میشه میزنه زیر گریه همونجا باید بغلش کنی نذار تنها باشه ..حرف نزن ... مرد باید گاهی وقتا مردونگیشو با سکوت گرمش ثابت کنه ... با بغل مهربونش !!!! شکستنی ها شکست، هرطور مایلیـــــد حمــــل کنیــــــد ... بی خیال است… خیلی بی خیال… همان کسی که تمام خیال من است ... مرده بودم " !!!همه چیز تمام شده بود..." اما "یک " نفر "" مثل " تو صحبت می کرد.. مثل تو " نگاه " می کرد.. بوی " تو " را می داد.. و من باز هم " عاشقت " شدم..... ... سهم من از تو مداد به دست می گیرم... وقتی پاییز سر مــــــ ی روم از خویش نمیدانم شریک تخت خوابت کیست... اما هنوز... شریک بیخوابی من,خیال توست...
دلتنگیِ بی پایانیستــــــــــ
که روزها دیوانه ام میکند
شب ها شاعر ..
صفحه ی سفید کاغذم...
می خواهم از تو نقشی بکشم...!
چشم چشم دو ابرو...
تا همین جا کافی است...!
می نشینم سیر...
نگاهت میکنم...
چهار فصلِ سال باشد
آخرِ تنهایی استْ
بیتو قدم زدن!
از گوشـــــ ه گوشـــــ ه فرو مـــــ ی ریزم
و عطــــــــ ر تو
رسوایــــــــ م مــــــ ی کند..
Design By : Mihantheme |