تو را که از دلم پس می زنم لحظه ها را کـاش دفتـر خاطراتــم چراغ جادو بود تا هر وقت از سـرِ دلتنگــی به رویش دست میکشیدم با آرزوی من بیرون می آمدی! حرفهایم گاهی طعم تلخی دارند مثل عطر ِ خوش ِ روی پیرهنت… تمام خنده هایم را نذر کرده ام تا تو همان باشی که صبحِ یکی از روزهای خدا عطرِ دستهایت، دلتنگی ام را به باد می سپارد... از ساعت متنفرم کاش می فهمیدی ســـکوت همیشه علامت رضــــایت نیست
کم می کنم
باقیمانده ...
صفر می شود !
تا برسم به بلندای آغوش ارامش بخش تو
که در آغوشم بگیری
و من...
دنیایم را ببازم در پس عطر تنت..!
زیر خاکستر آرامش من
تــو از درونش
از این اختراع غریب بشر
که مدام جای خالی
حضورت را
به رخ دلتنگی های تنهایم
می کشد...
گاهی سکوت یعنی "امــــا"
یعنی "اگــــــر"
یعنی هزار و یک دلیل که " دل "می ترســــد بلند بگوید
Design By : Mihantheme |